شهر مهاباد یکی از شهرهای استان آذربایجان غربی، و مرکز کردستان مکری است. روزگار تأسیس این شهر، مقارن با حکومت شاه اسماعیل صفوی است.
مهاباد از نظر تاريخي داراي دو دورهي باستان و معاصر است. دورهي نخست به 700 سال قبل از ميلاد برميگردد و مورخين دنياي کهن از قبيل بطلميوس، هرودت و گزنفون در آثار خود از شهر «داراياس» يا «داروشا» صحبت کردهاند. بازماندهي اين شهر تاريخي اکنون در زير دشت شمال مهاباد موسوم به «شارويران» مدفون است. همچنين روستاي کوچک «درياس» واقع در چندکيلومتري شمالغربي مهاباد تنها بازماندهي زندهي «داراياس» کهن ميباشد. ولي تاريخ معاصر و بازسازي مهاباد از دوران صفوي با ظهور «ميرسيفالدين مکري» آغاز شد. وي ترکان چپوقلو را که پيشتر به اين منطقه مهاجرت کرده بودند راند ولي نام ترکي «ساوجبولاق» به معني «چشمهي سرد» همچنان بر اين شهر ماند.
درسال ۱۰۳۸ ه.ق دراواخر سلطنت شاه عباس اول صفوی، بوداق سلطان، حکومت منطقهی مکری را به دست گرفت و مهاباد امروزی (که آن زمان ساوجبلاغ نام داشت) را مرکز حکمرانی خود قرار داد.

نام این شهر در متون مختلف: سووق بوولاق، سووخ بولاغ، ساوجبلاغ ، و سابلاغ آمده است. در اواسط دورهی قاجاریه به خاطر این که در مکاتبات رسمی این نام با ساوجبلاغ اطراف شهریار تهران اشتباه گرفته نشود، کلمهی (مکری) را به آخر آن افزودند و شد: ساوجبلاغ مکری.
جالب است که جغرافیا نویس بزرگ ایران، مسعود کیهان، درجلد دوم جغرافیای سیاسی، نیز ناصر محسنی در کتاب جغرافیای کردستان این اشتباه را کردهاند و سرگذشت این دو ساوجبلاغ را به جای هم و عوضی گرفتهاند!
واژهی سابلاغ تنها در زبان محاورهی مردم منطقه به کار می رفته است. سووخ بولاغ یا ساوجبلاغ واژهای است ترکی به معنای( چشمهی سرد). درسال ۱۳۱۵ شمسی با پیشنهاد روان شاد غلامرضا رشید یاسمی استاددانشگاه تهران و عضو فرهنگستان وقت زبان وادب فارسی، نام این شهر از ساوجبلاغ مکری به مهاباد تغییر یافت.

۱. درصفحهی ۵۵۴ فرهنگ دوجلدی برهان قاطع آمده است: مه آباد: نام اولین پیغمبری است که به عجم مبعوث شد وکتابی آورد که آن را(دساتیر) خوانند.
۲. درزیرنویس صفحهی ۲۰۵۹ جلد چهارم برهان قاطع(به تصحیح و اهتمام دکتر محمد معین) چنین آمده است: بارها در سالنامههای چین از وجود مهاباد درشهر کانتون (شهری در جنوب چین) اسم برده می شود و آن چینی شدهی کلمهی (موبد) ایرانی است،ر.ک. مزدیسنا صفحهی ۱۲ ونیز مهاباد قریهای بود مشهور بین قم و اصفهان و یاقوت حموی در کتاب معجم البلدان این کلمه را به معنی (عماره القمر) آورده است.
3) درصفحهی ۵۵۱ المعجم الذهبی (فرهنگ طلایی)، تألیف: دکترمحمد التونجی، یک جلدی، چاپ بیروت، چاپ اول ۱۹۶۹ و چاپ دوم ۱۹۸۰ چنین آمده است: مهآباد: اسم یطلق علی انبیاء الفرس القدماء.
۴. درصفحهی ۵۸۳ کتاب: پژوهشی درنام شهرهای ایران، ایرج افشارسیستانی، انتشارات روزنه، چاپ ۱۳۷۸ آمده است: سابلاغ از واژهی ترکی سووخ بولاغ به معنی چشمهی سرد است. درسال ۱۳۱۵ شمسی به دستور رضاشاه به همان نام باستانیاش (مهاباد) که یادآور قوم ماد دراین دیار است، نامگذاری شد.
۵. درصفحهی ۸۴۶ فرهنگ یک جلدی جغرافیا، تاریخ و اطلاعات عمومی عمید، حسن عمید، انتشارات جاویدان، آذرماه ۱۳۴۶ آمده است، مهآباد: نام مردی که گفتهاند نخستین پیغمبر عجم بوده و پیروان او را مه آبادیان نامیدهاند، کتابش دساتیر نام داشته.
۶. درصفحهی ۶۳ فرهنگ نامه - اسامی دختران وپسران کرد، احمد شریفی، انتشارات سیدیان مهاباد، مرداد ماه ۱۳۶۰ چنین آمده است: مهاباد: نام یکی از پیامبران باستانی کرد، که فردوسی گوید:
نهم پشت زردشت پیشین بد او مهآباد، پیغمبر راستگو
لازم به توضیح است که من (نگارنده) بسیار در شاهنامه و فرهنگ نام های شاهنامه و. . . به دنبال این بیت گشتم، بالاخره نتوانستم عین آن را پیدا کنم. درمجلد سوم (جلد۵) شاهنامهی فردوسی ژول مول، صفحهی ۱۵۹۹ درقسمت: بر تخت نشستن بهرام گور، این دو بیت دیده شد:
برآن دین زردشت پیغمبرم ز راه نیاکان خود نگذرم
نهم دین زردشت پیشین به روی براهیم، پیغمبر راستگوی
وجزاین نتوانستم چیزی دراین باره بیابم.
۷. درصفحهی ۲۲۳ فرهنگ نام های برگزیده، فریبا کرمی، انتشارات ناژین وانتشارات ایدون، چاپ بهار ۱۳۷۸ آمده است: مهاباد: از نام های باستانی، نام پیامبری است.
۸. سر جان ملکم، درکتاب: تاریخ ایران، می نویسد: اولین سلسلهای که درایران حکومت کردهاند مهابادیان بوده اند.
۹. درمتون تاریخی قدیم، بسیار واژه ی ماد به ماه، یا مه تبدیل شده است، ومهآباد شکل دیگری از مادآباد است.
۱۰. میرزادهی عشقی درنمایشنامهی کفن سیاه/ ویرانههای مدائن، به یک شهر قشلاقی در دامنههای زاگروس که امروز خرابه است، به این شکل اشاره میکند:
نه گماندار مهآباد همین این بوده نه، مهآباد صد این گونه به تخمین بوده
فصل دی خرم وگردشگه پیشین بوده قصرقشلاقی شاهان مه آیین بوده
حجله و کامگه خسرو و شیرین بوده
لیکن امروزه مهآبادی نیست غیراین کوره ده آبادی نیست
۱۱. گاهی کسانی تفسیرها و تعبیرهای ذوقی وشخصی، وحتی من درآوردی کرده وگفتهاند: مهآباد یعنی جای مه آلود، یا جایی که زیبارویان (مه رویان) آن جا را آباد کردهاند.
۱۲. درلغت نامهی دهخدا، زیر واژهی مهاباد توضیحات کافی آمده است.
شاید زنده یاد غلامرضا رشید یاسمی، هنگام پیشنهاد این نام به فرهنگستان وقت ایران، گوشهی چشمی به مجموعهی این موارد داشته است.
نگارنده عبدالله صمدی